به مناسبت سالياد معلم اخلاق آيت الله روح‌الله خاتمي؛

به گزارش اتاق خبر اردکان به نقل از خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) – منطقه يزد، در تاريخ پرفراز و نشيب كشورمان، عالمان و انديشمنداني زيسته‌اند كه به دور از هياهو و جدال هاي زمانه، عمر پربركت خويش را مانند گوهري تابناك، روشني بخش راه هزاران جوينده حقيقت و معرفت ناب قرار داده‌اند.

انسانيت، معنويت و سير و سلوك را در وادي عمل به آدميان آموختند و خاطره‌اي خوش از خويش در اذهان روزگار به ياد نهادند؛ عالماني كه با يادآوري ياد و خاطره آنان، هر انسان منصف و صاحب فضلي، بهجت و تلذذ روحي وصف ناشدني‌اي در خود احساس مي‌كند.

مرحوم آيت الله "سيد روح الله خاتمي" از جمله چنين عالماني است؛ دينداري انديشمند و آزاده نهاد، عارفي آگاه و اهل راز كه دل به مهر حق بسته و از هوا و هوس‌هاي روزگار بريده، به اوج تعالي رسيده بود.

او معتقد بود كه براي زنده نگاه داشتن دين، بايد از تواناترين انديشه‌ها و تجربه‌هاي بشري مدد گرفت، و گوهر دين را از زنگار انگاره‌هاي سست و انگيزه‌هاي پست، پيراست.

ديني كه آيت الله خاتمي مظهر آن بود و آن را چه در مجالس وعظ عمومي، به تناسب درك و دريافت شنوندگان و چه در محافل خصوصي و تخصصي ترويج مي‌كرد، ديني بود كه گرچه راه روشن آن به سعادت واپسين، پايان مي‌يافت ولي از دنيا و از متن زندگي اين جهان مي‌گذشت و بر اين باور بود كه دين اگر نتواند دين‌دار را در دنيا سربلند كند و زندگي افتخارآميزي براي او بيآفريند، دچار كاستي و محكوم به شكست است.

آيت الله خاتمي، شمع محفل بسياري از روحانيون انديشمند و روشن بين و مبارزان دلير راه آزادي و استعمار ستيزان فداكار بيش از نيم قرن تاريخ پرحادثه اين مرز و بوم بود و افزون بر آن، اندك نبودند دانشمندان و روشنفكران غير روحاني‌اي كه احياناً بنياد انديشه اشان با تفكر آيت الله خاتمي تفاوت داشت، ولي مريدانه او را دوست مي‌داشتند و مشتاقانه در هر موقعيتي به ديدار او مي شتافتند و آن پير روشن ضمير نيز با آغوش گشاده از آنان استقبال مي‌كرد.

آقا سيد روح الله خاتمي، روحانی و فقیه شیعه، موسس مدرسه علمیه اردکان و نماینده امام در استان یزد و امام جمعه شهر یزد در شامگاه دوشنبه پنجم آبان ۱۲۸۵ در اردکان، در خانواده‌اي روحاني دیده به جهان گشود.

وي در مورد خود چنين نوشته است؛ " نام من، سيد روح الله خاتمي است. بر حسب نوشته‌اي كه از پدرم در پشت قرآنش باقي مانده است، در سال 1324 قمري(1285 ه.ش) متولد شدم و اين را هم عرض بكنم، در تاريخي كه والدم براي من نوشته است، نام مرا "محمد" گذاشته است و لقب مرا "روح الله"؛ ولي از آنجايي كه من ياد دارم، چون از اول نام مرا روح الله خوانده‌اند، شناسنامه ام را هم به نام روح الله گرفته‌اند.

دوران طفوليت را در اردكان سپري كرده‌ام و از آنجايي كه خانواده من، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، در سلك روحانيت بوده‌اند، لذا من هم پس از طي دوران كودكي، به تحصيل علوم ديني پرداختم و تا سن 17 سالگي در اردكان، مشغول تحصيل بودم. پس از آن، براي ادامه كسب علم، به اصفهان كه در آن ايام، مركز مهم و حوزه گرم علوم و مجمع دانشمندان در فنون مختلف بود، روانه شدم و تا سال 1355 ه.ق (1315 ه.ش) در آنجا به سر بردم و از محضر بزرگان علم و ادب و فقه و اصول و فلسفه، به قدر استعداد و قابليت، كسب فيض كردم.

در اين فرصت، براي آن كه يادي از آن بزرگان علم و فضيلت كرده باشم، از آنهايي كه حقشان بر من عظيم‌تر است، نام مي‌برم؛ حضرت عالم رباني "ميرزا علي آقا شيرازي"، حضرت علامه بزرگوار "حاج آقا رحيم ارباب"، حكيم و فيلسوف نامدار "شيخ محمد خراساني"، حضرت "آيت الله حاج مير سيد علي نجف آبادي" و حضرت "آيت الله سيد محمد نجف آبادي" كه هر يك، علي اختلاف مراتبهم، از چهره‌هاي درخشان فضيلت و خورشيد‌هاي پر فروغ آسمان دانش و تقوا بودند؛ "جزاهم الله عن الاسلام، احسن الجزا" كه همه به جوار حق رفته‌اند.

باري، چنانچه در پيش اشاره رفت، در سال 1355 ه.ق (1315 ه.ش) از اصفهان به اردكان، نه به قصد اقامت، بازگشتم. در آن زمان از طرف رژيم پهلوي، فشار و خفقان، مخصوصاً نسبت به روحانيت، به اوج خود رسيده بود و كمر بر محو آنچه نشانه دين و فضيلت و انسانيت بود، محكم، بسته بودند. مساله تغيير لباس، كشف حجاب و تعطيلي محافل ديني و اشاعه فحشا و منكر و بازداشتن مردم از توجه به دين و اخلاق انساني و سوق دادن مسئوليت‌شان، طوعاً او كرهاً، به سوي فساد و حيوانيت، به شدت پيگيري مي‌شد و جوي به وجود آورده بودند كه منكر، معروف و معروف، منكر شناخته مي‌شد و در آن جو، براي روحانيت كه وظيفه او، امر به معروف و نهي از منكر و نشر فضيلت و ترويج دين است، امكان هيچ گونه حركت ديني و علمي و تحقيقي نبود جز اين كه اقامه جماعتي كند و گاهي مسايل ساده فرعي براي عده محدودي بيان كند؛ حتي همين اندازه هم براي رژيم قابل تحمل نبود و اغلب، بهانه‌جويي و مزاحمت هايي فراهم مي‌ساخت.

چند سال بدين منوال گذشت تا جنگ بين‌الملل دوم پيش آمد و شعله‌هاي آتش آن، همه جا را گرفت. ايران عزيز از طرف متفقين اشغال شد و همه چيز اين مملكت، دستخوش تجاوز آنها و فسادهاي بسيار و خسارت‌هاي بيشمار و انواع مصيبت‌ها شد و بلا ها براي ما به بار آورد اما در ميان همه آن تاريكي‌ها، روزنه‌اي به روشنايي باز شد و آن، برداشتن اختناق و فشار و به وجود آمدن آزادي، به خصوص در امور مذهبي بود. آن تضييقات و فشار‌ها كه بر روحانيت وارد مي آمد، فرو كشيد و امكان فعاليت مذهبي به وجود آمد و فرصتي دست داد كه بايستي در جمع، به شئون ديني توجه و در واقع از نو تجديد سازمان شود.

با اين وضع اينجانب هم، در اردكان بر حسب وظيفه و با كمك مردم، به كار‌هايي دست زدم كه در راس آن تشكيل "حوزه علميه اردكان" بود كه ظاهراً در اردكان، كم‌سابقه يا به آن صورت بي‌سابقه بود و در راس ديگر، كارهاي علمي و ديني و اجتماعي قرار داشت كه براي ذكر آن، موجبي نمي‌دانم.

از سال 1341 ه.ش كه انقلاب اسلامي به رهبري قائد عظيم الشان حضرت امام خميني شروع شد، در جريان آن قرار داشتم و همپاي مردم و روحانيت، قدم برداشتم و كار‌هايي داشتم كه بزرگي و كوچكي آن و يا در انقلاب چه اثري داشته يا اصلاً اثري نداشته را نمي‌دانم و نمي‌خواهم بدانم يا از آن ذكري كنم؛ كه اگر چيزي از آن به حساب آمده باشد و به مقدار ذره‌اي، مورد قبول درگاه "او" قرار گرفته باشد، فَبها و نَعِمّا؛ و گرنه واي بر من كه عمري تباه كردم و كاري كه بتوان به حساب "او" بگذارم، ندارم.

و اكنون در آستانه هفتاد و هشتمين سنين عمر قرار گرفته و با كارنامه سياه براي مرگ لحظه شماري مي‌كنم. به جز فضل و رحمت "او" طمع و اميدي ندارم و اگر كساني اين زندگينامه را بخوانند، عاجزانه از آنها مي‌خواهم كه مرا به دعاي خير ياد كرده و آمرزش مرا از درگاه او مسئلت دارند. (اسفند ماه 1360)"

اين عالم رباني در پنجم آبانماه 1367 در سن82 سالگي دار فاني را وادع گفت و در اردکان به خاک سپرده شد.

امام راحل(ره) در پیامی، آيت الله  خاتمي را یکی از چهره‌های تقوا، خلوص و ایمان توصیف کردند و رثاي وي فرمودند: "اسلام و ايران يكي از پرفروغ‌ترين چهره‌هاي تقوا، خلوص و ايمان خود را از دست داد. برادر عزيزم آقاي خاتمي زنده‌دل، چهره تابناك مبارزات خستگي‌ناپذير روحانيت روشن ضمير در دهه‌هاي اخير اين مرز و بوم بود.

او روشن‌فكري متدين و مجتهدي بزرگوار و از خوبان اميني بود كه اگر نتوان گفت بي‌نظير، مسلماً كم‌نظير بود. او با گوشت و پوست خود، مبارزه را مي‌فهميد و سختي‌هاي آن را چون شربتي گوارا مي‌نوشيد. او يار و پناه محرومان بود. او يك عمر با تحجر و واپسگرايي جنگيد و يكي از طرفداران بي‌بديل اسلام ناب محمدي(ص) در عصر فريب و خودپرستي بود. او پاك زيست و پاك مرد و پاك در جوار رحمت رَبـّش آرميد... "